معنی گاز الی دو کربنی

حل جدول

گاز الی دو کربنی

اتان, اتیلن.


گاز چهار کربنی

بوتان


گاز آلی دو کربنی با بندهای دوگانه

اتیلن


الی دو کومون

برنده نوبل صلح در سال 1902 میلادی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

الی دو بومن

الی دو بومن. [اِ دُ ب ُ م ُ] (اِخ) زمین شناس معروف فرانسوی. در کانن واقع در کالوادس بدنیا آمد (1768-1874م.). در زمین شناسی و معدن شناسی آثار علمی معتبر از خود بجا گذاشت و نیز در مطبوعات فرانسه مقالاتی منتشر کرد و بعضویت آکادمی و مجلس اعیان برگزیده شد. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.


الی

الی. [اِ] (اِخ) رجوع به الیاس شود.

الی. [اُل ْی ْ] (ع ص، اِ) ج ِ اَلیاء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به اَلیاء شود.

الی. [اَل ْی ْ] (ع مص) بزرگ سرین گردیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بزرگ دنبه شدن. دنبه آور شدن گوسفند.

الی. [اِ] (اِخ) (جزیره ٔ...) ناحیه ٔ شمالی از کنت نشین کمبریج از کشور انگلستان که بوسیله ٔ جریان آب لوز جدا میشود. مرکز آن مارش است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.

الی. [اُ لی ی] (ع مص) بمعنی اَلْو و اُلُوّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به اَلْو شود.

الی. [اِ لا] (ع حرف جر) سوی. (منتهی الارب). بسوی. چون ضمیر بدان درآید الف آن بیاء بدل شود مانند اِلَی َّ، الیک و الیه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بمعنی تا. حتی: الی آخر؛ تا آخر. برای انتهای غایت زمانیه و مکانیه مانند: اتموا الصیام الی اللیل، روزه را تا شب بپایان رسانید. و مانند: من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد): از آدم الی یومنا هذا چنین بوده است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386). || بمعنی مع. با، و این وقتی باشد که چیزی را با چیزی ضم کنند، مانند من انصاری الی اﷲ؛ کیستند یاران من با خدا. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || برای تبیین که فاعلیت مجرور خودرا میرساند و پس از چیزی آید که مفید حب یا بغض از قبیل فعل تعجب یا اسم تفضیل باشد مانند: رب السجن احب اِلَی َّ (قرآن 33/12)، خدایا زندان برای من پسندیده تر است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || مرادف لام مانند: الامر الیک، یعنی فرمان از تست. (از منتهی الارب). این معنی همان معنی انتهاء غایت است. (از اقرب الموارد). || بمعنی فی، مانند: لیجمعنکم الی یوم القیمه (قرآن 87/4)، یعنی شما را در روز قیامت گرد آورد. (منتهی الارب). || بمعنی من ابتدایی، مانند: اءَ یسقی فلایروی الی ابن احمرا؛ ای منّی (آیا ابن احمر سیراب میشود و از دست من آب نمیخورد؟). || بمعنی عند، مانند:
ام لا سبیل الی الشباب و ذکره
اشهی اِلَی َّ من الرحیق السلسل.
(یعنی آیا راهی بجوانی نیست، و حال آنکه ذکر آن نزد من خوشتر از شراب گوارا و خوب است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مراد «الی » دوم در «اِلَی َّ» است که معنی «نزد» میدهد. || برای توکید و آن زاید باشد مانند: «فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم (قرآن 37/14)، بفتح واو تهوی بنا بقرائتی ای تهواهم، پس دلهای برخی از مردم را چنان کن که ایشان را دوست دارند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || گاه متضمن معنی امر و اسم فعل باشد مانند: الیک عنی، یعنی امسک عنی (از من دور شو). (از منتهی الارب). این معنی از خود الی نیست و از مجموع «الیک » است چنانکه صاحب اقرب الموارد «الیک » را جداگانه آورده. || بمعنی بگیر. مانند الیک کذا؛ ای خذه (آنرا بگیر). (از منتهی الارب). در اقرب الموارد «الیک » مستقل آمده و معنی «بگیر» بمجموع «الیک » داده شده است. || گاه الی گویند و از آن مایل به، یا زننده به... و یضرب الی، خواهند: و له [لذنب الخیل] قضبان مجوفه لونها الی الحمره فیها خشونه. (تذکره ٔ داود انطاکی). و هو [ذنب السبع] اصغر من ورق لسان الثور و لونه الی البیاض مشوک الاطراف. (تذکره ٔ داود انطاکی).

الی. [اَ لی ی] (ع ص) بزرگ سرین. (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب). بزرگ دنبه. (مصادر زوزنی). || بسیارسوگندخورنده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سوگندخواره.

الی. [اِل ْی ْ / اَ لا / اِ لا] (ع اِ) نیکویی. (مهذب الاسماء). نعمت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، آلاء. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد).

الی. [اِ ل َی ْ ی َ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: اِلی ̍ + ی، ضمیر متکلم) به من. (ترجمان علامه، ترتیب عادل). بسوی من. و رجوع به اِلی ̍ (حرف جر) شود.

معادل ابجد

گاز الی دو کربنی

361

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری